به نام آبی ترین احساس

میخواهم پرواز کنم

دلتنگی را مرزی نیست برای گریختن از حصارش

تا کجای قصه ها باید ز دلتنگی نوشت ؟

چرا کسی را یارای پاسخگویی نیست ؟ ٬  تا کجا .. !!!

هر لحظه ام بی قرارتر از لحظات پیشین سپری می شود

با قلبی ناآرام استواریم را از خدا خواستم

برای ماندن

که همیشه اسطوره وار بستایمت .. .. ..

و حالا .....

از سیاهی کوچ کرده ام و میهمان لاجوردی ات کرده ای مرا

همچنان می خواهمت بی بدیل افکارم

سرچشمه عشق ٬ مبدا عاشقی

بگذار آن باشم که با تو در کوهسار گام بر می دارد ٬

بگذار آن باشم که بی دغدغه حامی اش می دانی ٬

بگذار کسی باشم که در پیچ و خم ٬ سوی او می آیی ٬

بگذار کسی باشم که در اوج ٬ با او می خندی ٬

بگذار کسی باشم که لایقش می دانی برای عشق ورزیدن به خود ٬

آری ....

     بگذار هوادارت باشم .



+نوشته شده در چهار شنبه 16 آذر 1390برچسب:,ساعت15:0توسط نادیا | |